موج می زنه موج میزنه
داغ عطش روی لبا
ذکر تموم خیمه ها
واعطشا بکربلا واعطشا بکربلا
از صدای گریه اهل حرم دل سقا پر آه و درده
بعد عمری رسیده زمانی که واسه اون لحظه شماری کرده
دلو میزنه به شط تا دست پر برگرده
نمیتونه ببینه که رقیه می باره
نمیتونه ببینه که سکینه غم داره
همه بهش امید دارن آخه علمداره
علمدار علمدار علمدار علمدار