هشت روزه گره ام وا شده با این باور
گره ای بسته نماندس به پای منبر
هیچ جا امن تر از خانه اربابم نیست
بگذارید در این خانه بمانم نوکر
بله کم حافظه ام نان و نمک یادم رفت
ولی ارباب نرانده است گدا را از در
بله کم حافظه ام نان و نمک یادم رفت
حاضری پیش من و با تو سخن میگویم
بهترین همدم دنیا و شفیق محشر
خاطرات خوش من با تو ندارد پایان
هیچ جا نیست شبیه تو رفیقی بهتر
رفتم از خانه ات باز به تو برگشتم
تو نگفتی که نیا داخل خانه دیگر