این جوری باید بشه نشه بیام ببینمت
از تو دورم نمیشه تو بغل بگیرمت
آخه چی شد یکروز برات قد یه قرنه
این شهر شده عین یه دخمه
کهنه شده این زخمای دوری
تنم پر زخمه
دیوارا پشت همن بی پنجره
نمیزارن یه نظر نگات کنم
مرضا بد جور خودشونو میگیرن
از توی خونه باید صدات کنم