إنَّ یومَ الحُسَین، أقرَحَ جُفُونَنا، أسبَلَ دُمُوعَنا
روز حسین (ع) پلک های ما را زخم کرده است و اشکهای ما را جاری کرده است
ای وای از روز حسین...
عجیب روزگاریه، یومٌ علی صدرِ النّبی، یومٌ علی وَجهِ الثّری
روزی روی سینه پیامبر (ع) بودی، اکنون روی خاک صحرا قرار داری
ای وای از روز حسین...
قُتِلَ الحسین مَحزوناً مَکروبا، قُتِلَ الحسین شَعِثاً مُغَبَّرا
حسین (ع) را اندوهگین و غصهدار کشتند، حسین (ع) را پریشان و خاک آلوده کشتند
قُتِلَ الحسین جائِعاً عَطشانا
حسین (ع) را گرسنه و تشنه کشتند
قُتِلَ الحسین فرداً وحیدا، قُتِلَ الحسین مَسموماً مظلموما
حسین (ع) را تک و تنها کشتند، حسین (ع) را مسموم و مظلوم کستند
قُتِلَ الحسین مسلوباً عُریانا
حسین (ع) را غارت زده و عریان کشتند
وای حسین، خون میباره مادر
وای حسین، بر رگهای حنجر
وای حسین، وای حسین
«وای حسین»
میری از خیمهها، این غروب بلا، بین نامحرما
تنها میذاری منو
آسمون تیره شد، چشمشون خیره شد، سمت خیمه چرا
تنها میذاری منو؟
به کی میسپری، حرم زهرا رو؟
به کی میسپری، خواهر تنها رو؟
به کی میسپری، خیمهی زنها رو؟
تا نفس دارم، پای کارت هستم
نگران نباش، من کنارت هستم
پای نیزهها، بیقرارت هستم
پای تو، میمونم تا آخر
رفتی و، موندم با یک لشکر
وای حسین، وای حسین
«وای حسین»
دورهت کردن حسین، فرقة بالسیوف، فرقة بالرماح
با صورت خوردی زمین
پیرمردا تو رو، رو خاک قتلگاه، میزدن با عصا،
کار دنیا رو ببین
تو رو میزنن، همگی با نیت
واسهی ثواب، یا به قصد قربت
انقدر زدن، بدنت شد تربت
تو رو میزنن، جلوی چشم من
طول کشید ولی، تو رو آخر کشتن
بمیرم برا غارت پیراهن
وای حسین، پیش چشم خواهر
ناگهان، روی نیزه یک سر
«وای حسین»