بی سایه لطف تو نه امنی، نه امانی
بی پرتو رویت نه بهاری نه خزانی
عادت نشود غیبت تو کاش برایم
ای آنکه بدون تو یتیم است جهانی
بد جور شدم بنده دنیا، کمکم کن
ما را به خودش دوخته این عالم فانی
یک بار دگر ماه محرم شد و افسوس
از دوست ندیدیم نه نامی نه نشانی
ماییم شریک غم تو، آجرک الله
ازجدّ تو داریم به دل، داغ عیانی
ای وای به چشمی که نشد خیس ز اشکی
وان شانه که از گریه نخورده است تکانی
ساعات وداع است، امان از دل زینب (س)
دارد بخدا می¬کُشدَت دل نگرانی
نزدیک شده ساعت سوزاندن خیمه
نزدیک شده غارت این لشگر جانی
درخیمه نمانده است دگر قطره ای آبی
اطفال ندارند به کف، تکه ی نانی
زین بعد نبینند به جز غارت معجر
زین بعد نگیرند به جز زخم زبانی
ای کش که خون گریه کنم مثل تو یک روز
آن روز خودت باشی و "ناحیّه" بخوانی