تو میری و دیگه، می پاشه لشکرم
پای حرومیا وا می شه تو حرم
تو میری و دیگه، می پاشه لشکرم
پای حرومیا وا می شه تو حرم
عباس دست تو از علم اگر جدا بشه
آتیش تو خیمه ها زبونه می کشه
زبونه می کشه
تومی ری و به دورم این گرگ های درنده
ببین تمام لشکر دارن به من می خندن
عباس اون نیزه دارایی که از علی کینه دارن
سر تورو به پهلو روی نیزه ها
برادرم ابالفضل، برادرم ابالفضل