رفتی و شکسته شد
تنها و خمیده من
کوچیک شده پیکرت سقای رشید من
کوچیک شده پیکرت
زخمی و شکسته من
زخمی و شکسته تو
تنها و خمیده من
کوچیک شده پیکرت سقای رشید من
کوچیک شده پیکرت سقای رشید من
چهارهزار نفر با تیر زدن به پیکرت
آخر بگه عمود شکسته تا فرق سرت
دستت جدا شده نمی ره از حال برادرت
یک لشکر خندیدند از کینه به اشک دوتا مشک
افتادی هلهله کردند همشون