ضخمی و همین ای تشنه ترین
ضخمی و همین ای تشنه ترین
افتادی چرا رو خاک زمین
ضخمی و همین ای تشنه ترین
افتادی چرا رو خاک زمین
ای خون می چکد از بال و پرت
بانیزه و تیر ریختن رو سرت
دیگه از زندگی سیر زینب
دست و پا نزن می بینه زینب
باید از روی نیزه ببینه و بین دشمنت اسیر زینب
وای من وای من حسین ،وای من وای من حسین
وای من وای من حسین ،وای من وای من حسین
وای من وای من حسین ،وای من وای من حسین