ای به قربان قدم هایت چه سوزان میروی
از بر دلدادگان خود خرامان میروی
گام هایت فاطمی باشد کمی آهسته
من نبوسیده گلویت سوی عدوان میروی
بوسه از حلقت بیا از جانب مادر کنم
بی درنگ از چه به زیر تیر باران میروی
ای غریب از ما غریبان دور میگردی چه زود
بهر جان دادن به جانان بس شتابان میروی
ای فدای خاک پایت در دل گرد و غبار
از برای یک نبردی سخت آسان میروی
ای سپاهت علمدارت ای خیامت بی علی
از کنار تشنه کامان تشنه کام میروی