هر دختری یه جور، مشغول دردشه
هرکس یه گوشهای، دلتنگ مردشه
من پشت خیمهها، دنبال بچهمم
که زیر خاک کربلا، خوابیده ، سردشه
بخواب، که غارتا تموم شده
بخواب، که خیمهها آروم شده
بخواب، که زندگی برای من، بی تو حروم شده
امون، امون از این همه بلا
امون، از تشنگی کربلا
الان اگه بودی، خوابونده بودمت
با چادر خودم، پوشونده بودمت
سیراب میشدی، از شیر مادرت
آروم با عمه زینبت، خندونده بودمت
ولی، تو نیستی و دلم پره
رباب، بعد تو آب نمیخوره
ببین، از هرچی سایهی خنک، بعد تو دلخوره
امون، امون از این همه بلا
امون، از تشنگی کربلا