با دلداری دادن من آروم نمی شم
یک کاری کن آخه تا آروم بگیرم
چی بگیم حسین
تو از صبر زینب می گی اما حرفه
من قتل صبر آخ چه جوری نبینم
گفتم با بی قراری
همه برن تو تنهام نمی زاری
هوای زینب هرجور باشی داری
داداشی می بینی اشکامو می شنوی حرفامو
بی کی بگم بعد از تو درد دارم
چه جوری نترسم از اون ساعتی که
برای تو دیگه فدایی نموند
تو خیمه جوون بنی هاشمی نیست
تنت روی خاک ها ابایی نمونده