آجرک الله بقیه الله
فدای قلب مضطرت عزای جد اطهرت
زده به والله آتیش به دلها
حوض گوهرشاد آتیش به دل زد
لبایی تشنه به یادم اومد
به یاد تشنه ی فرات شبانه روزه گریه هات
تو کوه و صحرا عزیز زهرا
برا ظهورت خدارو امشب
قسم میدم من به حق زینب
همون اسیر سلسله که شد پناه قافله
تو کوفه و شام سنگ اومد از بام
از داغ گودال لبریز دردیم
واسه همینه خون گریه کردی
جد تو دست و پا میزد مادرشو صدا میزد
سرش جدا شد به نیزه ها شد