در کرم شاه بی همتا ریزه خواره تو حاتم ها
ما همه نوکرت هستیم ای بزرگ بنی الزهرا
یا حسن در کرم بی قرینه
یا حسن سفره دار مدینه
داغی از کوچه داری به سینه
یا حسن ای عزیز زهرا...
در جوانی محاسن سپیدی
بار ماتم به شانه کشیدی
صحنه ای را که حیدر ندیده
تو در آن کوچه با گریه دیدی
ناگهان مادرت شد مردد
سایه ی دست آن وحشی آمد
پنجه بر صورت مادرت زد
یاحسن ای عزیز زهرا...
تشتی از خون دلها لبالب
میگذاری تو در پیش زینب
شکر حق نازنین صورت تو
زیر ضربه نشد نامرتب



مطالب مرتبط