قَتّالُ العَرَب علی عِینُ اللهِ ناظِرِه
عزرائیل همیشه پیش پای تو حاظره
کَرّاری و دشمنت هم این رو گواهه که
توو میدون نرفتی حتی یکدفعه با زره
هی سر
میزنی مِیمَنه تا مِیسَر
مَرحَبَم خودش نفهمید که
از رو پیکرش زدی کِی سر
طوری رو زمین قدم میکوبی
محکم میکوبی
انگاری قلعه ی خیبر و بهم میکوبی
اونا در فرارن؛ تو با ذُوالفَقارت
میری رو سر درِ قلعه و عَلَم میکوبی