در روضه اش قمار مرا غم حساب کرد
قد مرا زِ داغ غمش خم حساب کرد
ما را بقیه پس زده بودند هزار بار
ما را حسین بود که آدم حساب کرد
امسال هم دوباره مرا برد کربلا
ناکرده مزد اشک مرا هم حساب کرد
من هی دروغ گفتم و او هی قبول کرد
من گفتم عاشقم روی حرفم حساب کرد
خیلی به او ضرر زده بودم تمام عمر
هر بار پای حال خرابم حساب کرد
یک کیسه قند نذر حسینیه کردمو
آن را به قدر بخشش حاتم حساب کرد
یک عالمه برای غمش اشک ریختم
اما یک عالمه برای دو عالم حساب کرد
یک روضه ی علی بدهی داشت مادرم
سال گذشته هشت محرم حساب کرد
ما را بقیه پس زده بودند هزار بار
ما را حسین بود که آدم حساب کرد