بگذارید برای پدرم گریه کنم
اشک تا هست به چشمان ترم گریه کنم
تشنه کشتند عزیزان مرا حق بدهید
تا که به آب میافتد نظرم گربه کنم
پیش من وقت وضو تشت نیارید
که مییاد تشت زر و رأس پدرم گریه کنم
یاد آن ضرب عمود می افتم
تا که سر به سجاده سرم گریه کنم
حرفی از کشته شدن نیست سخت است
بگذارید به داغ جگرم گریه کنم
غم خاکی شدن چادر زینب بس بود
بخدا تا به قیامت اگرم گریه کنم