سرآمد شام غم هایم مه ای دم کجا بودی
شب آرامش من صبح امیدم کجا بودی
سفر اینقدر طولانی نگفتی دختری داری
نمیدانی چقدر از عمه پرسیدم کجا بودی
آخ بابا کجا بودی کجا بودی
مغیلان چیست میدانی فقط این را بگو بابا
ز پایم دانه دانه خار میچیدم کجا بودی
نه لالایی نمیخوام دگر اما در این مدت
که من از درد یک شب هم نخوابیدم کجا بودی
نمیخواهم بگویم که کجا رفتم نمیخواهم
بپرسم از تو در بازار چرخیدم کجا بودی
نمیخواهد بگویی که کجا رفتی نمیخواهم
که از خاکستر گیسوت فهمیدم کجا بودی
به زحمت روی پنجه ایستادم در میان بزم
خودم با چشم خود دیدم کجا بودی
حســیـــن حســیــن