روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که همیشه ز حسین بن علی دم بزنم
نفس بده که برایت نفس نفس بزنم
آفریدن مرا سینه برایت بزنم
هر کجا نام تو آمد به لبم شد وطنم
نفس بده که برایت نفس نفس بزنم
جامه ی مشکی ما جامه ی معمولی نیست
فاطمه دوخته با دست خودش پیرهنم
نفس بده که برایت نفس نفس بزنم