ندارد ابر اشکی را که ما داریم
باران هم ندارد شور اشک دیدهی ما را
نمکدان هم به دنبال دوای درد خود جایی نمیگردی
که ای محبوب ما همواره درد از توست درمان هم
تو چون پروردگاری و نه تنها امت اسلام
که بر تو میکند تعظیم حتی نا مسلمان هم
تو آن دست کریمی که گره وا میکنی از خلق
گره ماییم که حتی وا نخواهد کرد دندان هم
من از آیات فجر و مریم و اسرا فهمیدم
که نازل شد برای روضه خواندن از تو
قرآن هم رسید از راه
ایم وصال و پای من لنگ است
اگر لب تر کنی سوی تو آیم لنگ لنگان هم
نجف تا کربلا راه رسیدن تا خداوند است
خدایی که نخواهم یافت در حج فروان هم
دل مجنون نه در گلزار در صحرا شود آرام
ولی این روزها پس میزند ما را بیایان هم
به انگور نجف محتاج تر از ما نخواهی یافت
چه انگوری که مثلش را نمیابند مستان هم
عراقی ها به سمت بارگاه هم راه افتاند
آخه آقا ای باب کرامت دری بگشا سوی ایران هم