اَللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِرَحْمَتِکَ الَّتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ، وَ بِقُوَّتِکَ الَّتِی قَهَرْتَ بِهَا کُلَّ شَیْءٍ، وَ خَضَعَ لَهَا کُلُّ شَیْءٍ، وَ ذَلَّ لَهَا کُلُّ شَیْءٍ، وَ بِجَبَرُوتِکَ الَّتِی غَلَبْتَ بِهَا کُلَّ شَیْءٍ، وَ بِعِزَّتِکَ الَّتِی لاَ یَقُومُ لَهَا شَیْءٌ، وَ بِعَظَمَتِکَ الَّتِی مَلَأَتْ کُلَّ شَیْءٍ، وَ بِسُلْطَانِکَ الَّذِی عَلاَ کُلَّ شَیْءٍ، وَ بِوَجْهِکَ الْبَاقِی بَعْدَ فَنَاءِ کُلِّ شَیْءٍ، وَ بِأَسْمَائِکَ الَّتِی مَلَأَتْ (غَلَبَتْ) أَرْکَانَ کُلِّ شَیْءٍ، وَ بِعِلْمِکَ الَّذِی أَحَاطَ بِکُلِّ شَیْءٍ، وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الَّذِی أَضَاءَ لَهُ کُلُّ شَیْءٍ،
خدایا از تو درخواست میکنم به رحمتت که همه چیز را فرا گرفته، و به نیرویت که با آن بر هر چیز چیره گشتی، و در برابر آن هر چیز فروتنی نموده، و همه چیز خوار شده، و به جبروتت که با آن بر همه چیزی فائق آمدی، و به عزّتت که چیزی در برابرش تاب نیاورد، و به بزرگیات که همه چیز را پر کرده، و به پادشاهیات که برتر از همه چیز قرار گرفته، و به جلوهات که پس از نابودی همه چیز باقی است، و به نامهایت که پایههای همه چیز را انباشته، و به علمت که بر همه چیز احاطه نموده، و به نور ذاتت که همه چیز در پرتو آن تابنده گشته،
یَا نُورُ یَا قُدُّوسُ، یَا أَوَّلَ الْأَوَّلِینَ، وَ یَا آخِرَ الْآخِرِینَ، اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تَهْتِکُ الْعِصَمَ، اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تُنْزِلُ النِّقَمَ، اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تُغَیِّرُ النِّعَمَ، اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تَحْبِسُ الدُّعَاءَ، اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تُنْزِلُ الْبَلاَءَ،
ای نور، ای پاک از هر عیب، ای آغاز هر آغاز، و ای پایان هر پایان، خدایا! بیامرز برای من آن گناهانی را که پرده حرمت را میدرد، خدایا! بیامرز برای من آن گناهانی را که کیفرها را فرو میبارند، خدایا! بیامرز برایم گناهانی را که نعمتها را دگرگون میسازند، خدایا! بیامرز برایم آن گناهانی را که دعا را باز میدارند، خدایا! بیامرز برایم گناهانی که بلا را نازل میکند،
اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِی کُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتُهُ، وَ کُلَّ خَطِیئَةٍ أَخْطَأْتُهَا، اَللّهُمَّ إِنِّی أَتَقَرَّبُ إِلَیْکَ بِذِکْرِکَ، وَ أَسْتَشْفِعُ بِکَ إِلَى نَفْسِکَ، وَ أَسْأَلُکَ بِجُودِکَ أَنْ تُدْنِیَنِی مِنْ قُرْبِکَ، وَ أَنْ تُوزِعَنِی شُکْرَکَ، وَ أَنْ تُلْهِمَنِی ذِکْرَکَ، اَللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ سُؤَالَ خَاضِعٍ مُتَذَلِّلٍ خَاشِعٍ، أَنْ تُسَامِحَنِی وَ تَرْحَمَنِی، وَ تَجْعَلَنِی بِقِسْمِکَ رَاضِیاً قَانِعاً، وَ فِی جَمِیعِ الْأَحْوَالِ مُتَوَاضِعاً،
خدایا! بیامرز برایم همه گناهانی را که مرتکب شدم، و تمام خطاهایی که به آنها آلوده گشتم، خدایا! با یاد تو به سویت نزدیکی میجویم، و از ناخشنودی تو به درگاه خودت شفاعت میطلبم، و از تو خواستارم به جودت مرا به بارگاه قرب خویش نزدیک گردانی و سپاس خود را نصیب من کنی، و یادت را به من الهام نمایی، خدایا! از تو درخواست میکنم، درخواست بندهای فروتن، خوار و افتاده، که با من مدارا نمایی و به من رحم کنی و به آنچه روزیام نمودهای خشنود و قانع بداری و در تمام حالات در عرصه تواضعم بگذاری،
اَللّهُمَّ وَ أَسْأَلُکَ سُؤَالَ مَنِ اشْتَدَّتْ فَاقَتُهُ، وَ أَنْزَلَ بِکَ عِنْدَ الشَّدَائِدِ حَاجَتَهُ، وَ عَظُمَ فِیمَا عِنْدَکَ رَغْبَتُهُ، اَللّهُمَّ عَظُمَ سُلْطَانُکَ، وَ عَلاَ مَکَانُکَ، وَ خَفِیَ مَکْرُکَ، وَ ظَهَرَ أَمْرُکَ، وَ غَلَبَ قَهْرُکَ، وَ جَرَتْ قُدْرَتُکَ، وَ لاَ یُمْکِنُ الْفِرَارُ مِنْ حُکُومَتِکَ،
خدایا! از تو درخواست میکنم درخواست کسی که سخت تهیدست شده، و بار نیازش را به هنگام گرفتاریها به آستان تو فرود آورده، و میلش به آنچه نزد توست فزونی یافته، خدایا! فرمانرواییات بس بزرگ، و مقامت والا، و تدبیرت پنهان، و فرمانت آشکار، و قهرت چیره، و قدرتت نافذ، و گریز از حکومتت ممکن نیست،
اَللّهُمَّ لاَ أَجِدُ لِذُنُوبِی غَافِراً، وَ لاَ لِقَبَائِحِی سَاتِراً، وَ لاَ لِشَیْءٍ مِنْ عَمَلِیَ الْقَبِیحِ بِالْحَسَنِ مُبَدِّلاً غَیْرَکَ، لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ سُبْحَانَکَ وَ بِحَمْدِکَ، ظَلَمْتُ نَفْسِی، وَ تَجَرَّأْتُ بِجَهْلِی، وَ سَکَنْتُ إِلَى قَدِیمِ ذِکْرِکَ لِی وَ مَنِّکَ عَلَیَّ، اَللّهُمَّ مَوْلاَیَ کَمْ مِنْ قَبِیحٍ سَتَرْتَهُ، وَ کَمْ مِنْ فَادِحٍ مِنَ الْبَلاَءِ أَقَلْتَهُ (أَمَلْتَهُ) ، وَ کَمْ مِنْ عِثَارٍ وَقَیْتَهُ، وَ کَمْ مِنْ مَکْرُوهٍ دَفَعْتَهُ، وَ کَمْ مِنْ ثَنَاءٍ جَمِیلٍ لَسْتُ أَهْلاً لَهُ نَشَرْتَهُ،
خدایا! آمرزندهای برای گناهانم و پرده پوشی برای زشتکاریهایم و تبدیل کنندهای برای کار زشتم به زیبایی، جز تو نمییابم، معبودی جز تو نیست، پاک و منزّهی و به ستایشت برخاستهام، به خود ستم کردم و از روی نادانی جرأت نمودم و به یاد دیرینهات از من و بخششت بر من به آرامش نشستم، خدایا! ای سرور من چه بسیار زشتی مرا پوشاندی، و چه بسیار بلاهای سنگین و بزرگی که از من برگرداندی، و چه بسیار لغزشی که مرا از آن نگهداشتی، و چه بسیار ناپسند که از من دور کردی، و چه بسیار ستایش نیکویی که شایسته آن نبودم و تو در میان مردم پخش کردی،
اَللّهُمَّ عَظُمَ بَلاَئِی، وَ أَفْرَطَ بِی سُوءُ حَالِی، وَ قَصُرَتْ (قَصَّرَتْ) بِی أَعْمَالِی، وَ قَعَدَتْ بِی أَغْلاَلِی، وَ حَبَسَنِی عَنْ نَفْعِی بُعْدُ أَمَلِی (آمَالِی) ، وَ خَدَعَتْنِی الدُّنْیَا بِغُرُورِهَا، وَ نَفْسِی بِجِنَایَتِهَا (بِخِیَانَتِهَا) وَ مِطَالِی، یَا سَیِّدِی فَأَسْأَلُکَ بِعِزَّتِکَ أَنْ لاَ یَحْجُبَ عَنْکَ دُعَائِی سُوءُ عَمَلِی وَ فِعَالِی، وَ لاَ تَفْضَحْنِی بِخَفِیِّ مَا اطَّلَعْتَ عَلَیْهِ مِنْ سِرِّی، وَ لاَ تُعَاجِلْنِی بِالْعُقُوبَةِ عَلَى مَا عَمِلْتُهُ فِی خَلَوَاتِی، مِنْ سُوءِ فِعْلِی وَ إِسَاءَتِی، وَ دَوَامِ تَفْرِیطِی وَ جَهَالَتِی، وَ کَثْرَةِ شَهَوَاتِی وَ غَفْلَتِی،
خدایا! بلایم بزرگ شده، و زشتی حالم از حدّ گذشته، و کردارم خوارم ساخته، و زنجیرهای گناه مرا زمین گیر نموده، و دوری آرزوهایم مرا زندانی ساخته، و دنیا با غرورش و نفسم با جنایتش و امروز و فردا کردنم در توبه مرا فریفته، ای سرورم از تو درخواست می کنم به عزّتت که مانع نشود از اجابت دعایم به درگاهت بدی عمل و زشتی کردارم، و مرا با آنچه از اسرار نهانم می دانی رسوا مسازی، و در کیفر آنچه در خلوتهایم انجام دادم، از زشتی کردار و بدی رفتار و تداوم تقصیر و نادانی و بسیاری شهواتم و غفلتم، شتاب نکنی،
وَ کُنِ اللّهُمَّ بِعِزَّتِکَ لِی فِی کُلِّ الْأَحْوَالِ (فِی الْأَحْوَالِ کُلِّهَا) رَءُوفاً، وَ عَلَیَّ فِی جَمِیعِ الْأُمُورِ عَطُوفاً، إِلَهِی وَ رَبِّی مَنْ لِی غَیْرُکَ أَسْأَلُهُ کَشْفَ ضُرِّی وَ النَّظَرَ فِی أَمْرِی،
خدایا! با من در همه احوال مهرورز و بر من در هر کارم به دیده لطف بنگر، خدایا، پروردگارا، جز تو که را دارم تا برطرف شدن ناراحتی و نظر لطف در کارم را از او درخواست کنم،
إِلَهِی وَ مَوْلاَیَ أَجْرَیْتَ عَلَیَّ حُکْماً اتَّبَعْتُ فِیهِ هَوَى نَفْسِی وَ لَمْ أَحْتَرِسْ فِیهِ مِنْ تَزْیِینِ عَدُوِّی فَغَرَّنِی بِمَا أَهْوَى وَ أَسْعَدَهُ عَلَى ذَلِکَ الْقَضَاءُ فَتَجَاوَزْتُ بِمَا جَرَى عَلَیَّ مِنْ ذَلِکَ بَعْضَ (مِنْ نَقْضِ) حُدُودِکَ وَ خَالَفْتُ بَعْضَ أَوَامِرِکَ فَلَکَ الْحَمْدُ (الْحُجَّةُ) عَلَیَّ فِی جَمِیعِ ذَلِکَ
خدای من و سرور من، حکمی را بر من جاری ساختی که هوای نفسم را در آن پیروی کردم و از فریبکاری آرایش دشمنم نهراسیدم، پس مرا به خواهش دل فریفت و بر این امر اختیار و ارادهام یاریش نمود، پس بدینسان و بر پایه گذشتههایم از حدودت گذشتم، و با برخی از دستوراتت مخالفت نمودم، پس حجت تنها از آنِ تواست در همه اینها،
وَ لاَ حُجَّةَ لِی فِیمَا جَرَى عَلَیَّ فِیهِ قَضَاؤُکَ، وَ أَلْزَمَنِی حُکْمُکَ وَ بَلاَؤُکَ، وَ قَدْ أَتَیْتُکَ یَا إِلَهِی بَعْدَ تَقْصِیرِی وَ إِسْرَافِی عَلَى نَفْسِی، مُعْتَذِراً نَادِماً مُنْکَسِراً مُسْتَقِیلاً مُسْتَغْفِراً مُنِیباً مُقِرّاً مُذْعِناً مُعْتَرِفاً، لاَ أَجِدُ مَفَرّاً مِمَّا کَانَ مِنِّی، وَ لاَ مَفْزَعاً أَتَوَجَّهُ إِلَیْهِ فِی أَمْرِی، غَیْرَ قَبُولِکَ عُذْرِی، وَ إِدْخَالِکَ إِیَّایَ فِی سَعَةِ (سَعَةٍ مِنْ) رَحْمَتِکَ، اَللّهُمَّ (إِلَهِی) فَاقْبَلْ عُذْرِی، وَ ارْحَمْ شِدَّةَ ضُرِّی، وَ فُکَّنِی مِنْ شَدِّ وَثَاقِی،
و مرا هیچ حقی نیست در آنچه بر من از سوی قضایت جاری شده و فرمان و آزمایشت ملزمم نموده، ای خدای من اینک پس از کوتاهی در عبادت و زیاده روی در خواهشهای نفس، عذرخواه، پشیمان، شکسته دل، جویای گذشت، طالب آمرزش، بازگشت کنان با حالت اقرار و اذعان و اعتراف به گناه، بی آنکه گریزگاهی از آنچه از من سرزده بیابم و نه پناهگاهی که به آن رو آورم پیدا کنم، جز اینکه پذیرای عذرم باشی، و مرا در رحمت فراگیرت بگنجانی، خدایا! پس عذرم را بپذیر، و به بدحالیام رحم کن و رهایم ساز از بند محکم گناه،
یَا رَبِّ ارْحَمْ ضَعْفَ بَدَنِی، وَ رِقَّةَ جِلْدِی، وَ دِقَّةَ عَظْمِی، یَا مَنْ بَدَأَ خَلْقِی وَ ذِکْرِی، وَ تَرْبِیَتِی وَ بِرِّی وَ تَغْذِیَتِی، هَبْنِی لاِبْتِدَاءِ کَرَمِکَ، وَ سَالِفِ بِرِّکَ بِی، یَا إِلَهِی وَ سَیِّدِی وَ رَبِّی، أَ تُرَاکَ مُعَذِّبِی بِنَارِکَ بَعْدَ تَوْحِیدِکَ، وَ بَعْدَ مَا انْطَوَى عَلَیْهِ قَلْبِی مِنْ مَعْرِفَتِکَ، وَ لَهِجَ بِهِ لِسَانِی مِنْ ذِکْرِکَ، وَ اعْتَقَدَهُ ضَمِیرِی مِنْ حُبِّکَ، وَ بَعْدَ صِدْقِ اعْتِرَافِی وَ دُعَائِی خَاضِعاً لِرُبُوبِیَّتِکَ،
پروردگارا! بر ناتوانی جسمم و نازکی پوستم و نرمی استخوانم رحم کن، ای که آغازگر آفرینش و یاد و پرورش و نیکی بر من و تغذیهام بودهای، اکنون مرا ببخش به همان کَرم نخستت، و پیشینه احسانت بر من، ای خدای من و سرور و پروردگارم، آیا مرا به آتش دوزخ عذاب نمایی، پس از اقرار به یگانگیات و پس از آنکه دلم از نور شناخت تو روشنی گرفت و زبانم در پرتو آن به ذکرت گویا گشت و پس از آنکه درونم از عشقت لبریز شد و پس از صداقت در اعتراف و درخواست خاضعانهام در برابر پروردگاریات،
هَیْهَاتَ أَنْتَ أَکْرَمُ مِنْ أَنْ تُضَیِّعَ مَنْ رَبَّیْتَهُ، أَوْ تُبْعِدَ (تُبَعِّدَ) مَنْ أَدْنَیْتَهُ، أَوْ تُشَرِّدَ مَنْ آوَیْتَهُ، أَوْ تُسَلِّمَ إِلَى الْبَلاَءِ مَنْ کَفَیْتَهُ وَ رَحِمْتَهُ، وَ لَیْتَ شِعْرِی یَا سَیِّدِی وَ إِلَهِی وَ مَوْلاَیَ أَ تُسَلِّطُ النَّارَ عَلَى وُجُوهٍ خَرَّتْ لِعَظَمَتِکَ سَاجِدَةً، وَ عَلَى أَلْسُنٍ نَطَقَتْ بِتَوْحِیدِکَ صَادِقَةً، وَ بِشُکْرِکَ مَادِحَةً، وَ عَلَى قُلُوبٍ اعْتَرَفَتْ بِإِلَهِیَّتِکَ مُحَقِّقَةً،
باور نمیکنم چه آن بسیار بعید است و تو بزرگوارتر از آن هستی که پروردهات را تباه کنی، یا آن را که به خود نزدیک نمودهای دور نمایی، یا آن را که پناه دادی از خود برانی، یا آن را که خود کفایت نمودهای و به او رحم کردی به موج بلا واگذاری! ای کاش می دانستم ای سرورم و معبودم و مولایم، آیا آتش را بر صورتهایی که برای عظمتت سجده کنان بر زمین نهاده شده مسلّط میکنی و نیز بر زبانهایی که صادقانه به توحیدت و به سپاست مدح کنان گویا شده و هم بر دلهایی که بر پایه تحقیق به خداوندیت اعتراف کرده
وَ عَلَى ضَمَائِرَ حَوَتْ مِنَ الْعِلْمِ بِکَ حَتَّى صَارَتْ خَاشِعَةً، وَ عَلَى جَوَارِحَ سَعَتْ إِلَى أَوْطَانِ تَعَبُّدِکَ طَائِعَةً، وَ أَشَارَتْ بِاسْتِغْفَارِکَ مُذْعِنَةً، مَا هَکَذَا الظَّنُّ بِکَ، وَ لاَ أُخْبِرْنَا بِفَضْلِکَ عَنْکَ یَا کَرِیمُ یَا رَبِّ، وَ أَنْتَ تَعْلَمُ ضَعْفِی عَنْ قَلِیلٍ مِنْ بَلاَءِ الدُّنْیَا وَ عُقُوبَاتِهَا، وَ مَا یَجْرِی فِیهَا مِنَ الْمَکَارِهِ عَلَى أَهْلِهَا، عَلَى أَنَّ ذَلِکَ بَلاَءٌ وَ مَکْرُوهٌ، قَلِیلٌ مَکْثُهُ، یَسِیرٌ بَقَاؤُهُ، قَصِیرٌ مُدَّتُهُ،
و بر نهادهایی که معرفت به تو آنها را فرا گرفته تا آنجا که در پیشگاهت خاضع شده و به اعضایی که مشتاقانه به سوی پرستشگاههایت شتافته اند و اقرارکنان جویای آمرزش تو بوده اند، شگفتا این همه را به آتش بسوزانی! هرگز چنین گمانی به تو نیست و از فضل تو چنین خبری داده نشده، ای بزرگوار، ای پروردگار و تو از ناتوانی ام در برابر اندکی از غم و اندوه دنیا و کیفرهای آن و آنچه که از ناگواریها بر اهلش می گذرد آگاهی، با آنکه این غم و اندوه و ناگواری درنگش کم، بقایش اندک و مدّتش کوتاه است،
فَکَیْفَ احْتِمَالِی لِبَلاَءِ الْآخِرَةِ، وَ جَلِیلِ (حُلُولِ) وُقُوعِ الْمَکَارِهِ فِیهَا، وَ هُوَ بَلاَءٌ تَطُولُ مُدَّتُهُ، وَ یَدُومُ مَقَامُهُ، وَ لاَ یُخَفَّفُ عَنْ أَهْلِهِ، لِأَنَّهُ لاَ یَکُونُ إِلاَّ عَنْ غَضَبِکَ وَ انْتِقَامِکَ وَ سَخَطِکَ، وَ هَذَا مَا لاَ تَقُومُ لَهُ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ، یَا سَیِّدِی فَکَیْفَ لِی (بِی) وَ أَنَا عَبْدُکَ الضَّعِیفُ الذَّلِیلُ، الْحَقِیرُ الْمِسْکِینُ الْمُسْتَکِینُ،
پس چگونه خواهد بود تابم در برابر بلای آخرت، و فرود آمدن ناگواریها در آن جهان بر جسم و جانم؟ ! و حال آنکه زمانش طولانی و جایگاهش ابدی است، و تخفیفی برای اهل آن بلا نخواهد بود، چرا که مایه آن بلا جز از خشم و انتقام و ناخشنودی تو نیست، و این چیزی است که تاب نیاورند در برابرش آسمانها و زمین، ای سرور من تا چه رسد به من؟ ! و حال آنکه من بنده ناتوان، خوار و کوچک، زمین گیر و درمانده توأم
یَا إِلَهِی وَ رَبِّی وَ سَیِّدِی وَ مَوْلاَیَ، لِأَیِّ الْأُمُورِ إِلَیْکَ أَشْکُو، وَ لِمَا مِنْهَا أَضِجُّ وَ أَبْکِی، لِأَلِیمِ الْعَذَابِ وَ شِدَّتِهِ، أَمْ لِطُولِ الْبَلاَءِ وَ مُدَّتِهِ، فَلَئِنْ صَیَّرْتَنِی لِلْعُقُوبَاتِ مَعَ أَعْدَائِکَ، وَ جَمَعْتَ بَیْنِی وَ بَیْنَ أَهْلِ بَلاَئِکَ، وَ فَرَّقْتَ بَیْنِی وَ بَیْنَ أَحِبَّائِکَ وَ أَوْلِیَائِکَ، فَهَبْنِی یَا إِلَهِی وَ سَیِّدِی وَ مَوْلاَیَ وَ رَبِّی صَبَرْتُ عَلَى عَذَابِکَ فَکَیْفَ أَصْبِرُ عَلَى فِرَاقِکَ، وَ هَبْنِی (یَا إِلَهِی) صَبَرْتُ عَلَى حَرِّ نَارِکَ فَکَیْفَ أَصْبِرُ عَنِ النَّظَرِ إِلَى کَرَامَتِکَ، أَمْ کَیْفَ أَسْکُنُ فِی النَّارِ وَ رَجَائِی عَفْوُکَ،
ای خدای من و پروردگار و سرور و مولایم، برای کدامیک از دردهایم به حضرتت شکوه کنم؟ و برای کدامین گرفتاریم به درگاهت بنالم و اشک بریزم؟ آیا برای دردناکی عذاب و سختیاش؟ یا برای طولانی شدن بلا و زمانش؟ پس اگر مرا در عقوبت و مجازات با دشمنانت قرار دهی، و بین من و اهل عذابت جمع کنی، و میان من و عاشقان و دوستانت جدایی اندازی، ای خدا و آقا و مولا و پروردگارم، بر فرض که بر عذابت شکیبائی ورزم، ولی بر فراقت چگونه صبر کنم؟ ! و گیرم ای خدای من بر سوزندگی آتشت صبر کنم، اما چگونه چشم پوشی از کرمت را تاب آورم؟ ! یا چگونه در آتش، سکونت گزینم و حال آنکه امید من گذشت و عفو تواست؟ !
فَبِعِزَّتِکَ یَا سَیِّدِی وَ مَوْلاَیَ أُقْسِمُ صَادِقاً، لَئِنْ تَرَکْتَنِی نَاطِقاً، لَأَضِجَّنَّ إِلَیْکَ بَیْنَ أَهْلِهَا ضَجِیجَ الْآمِلِینَ (الْآلِمِینَ) ، وَ لَأَصْرُخَنَّ إِلَیْکَ صُرَاخَ الْمُسْتَصْرِخِینَ، وَ لَأَبْکِیَنَّ عَلَیْکَ بُکَاءَ الْفَاقِدِینَ، وَ لَأُنَادِیَنَّکَ أَیْنَ کُنْتَ یَا وَلِیَّ الْمُؤْمِنِینَ، یَا غَایَةَ آمَالِ الْعَارِفِینَ، یَا غِیَاثَ الْمُسْتَغِیثِینَ، یَا حَبِیبَ قُلُوبِ الصَّادِقِینَ، وَ یَا إِلَهَ الْعَالَمِینَ،
پس به عزّتت ای آقا و مولایم سوگند صادقانه میخورم، اگر مرا در سخن گفتن آزاد بگذاری در میان اهل دوزخ به پیشگاهت سخت ناله سر دهم همانند ناله آرزومندان، و به درگاهت بانگ بردارم همچون بانگ آنان که خواهان دادرسی هستند، و هر آینه به آستانت گریه کنم چونان که مبتلا به فقدان عزیزی میباشند، و صدایت میزنم: کجایی ای سرپرست مؤمنان، ای نهایت آرزوی عارفان، ای فریادرس خواهندگان فریادرس، ای محبوب دلهای راستان، و ای معبود جهانیان،
أَ فَتُرَاکَ سُبْحَانَکَ یَا إِلَهِی وَ بِحَمْدِکَ تَسْمَعُ فِیهَا صَوْتَ عَبْدٍ مُسْلِمٍ سُجِنَ (یُسْجَنُ) فِیهَا بِمُخَالَفَتِهِ، وَ ذَاقَ طَعْمَ عَذَابِهَا بِمَعْصِیَتِهِ، وَ حُبِسَ بَیْنَ أَطْبَاقِهَا بِجُرْمِهِ وَ جَرِیرَتِهِ، وَ هُوَ یَضِجُّ إِلَیْکَ ضَجِیجَ مُؤَمِّلٍ لِرَحْمَتِکَ، وَ یُنَادِیکَ بِلِسَانِ أَهْلِ تَوْحِیدِکَ، وَ یَتَوَسَّلُ إِلَیْکَ بِرُبُوبِیَّتِکَ، یَا مَوْلاَیَ فَکَیْفَ یَبْقَى فِی الْعَذَابِ وَ هُوَ یَرْجُو مَا سَلَفَ مِنْ حِلْمِکَ، أَمْ کَیْفَ تُؤْلِمُهُ النَّارُ وَ هُوَ یَأْمُلُ فَضْلَکَ وَ رَحْمَتَکَ،
آیا این چنین است، ای خدای منزّه و ستوده که در دوزخ بشنوی صدای بنده مسلمانی که برای مخالفتش با دستورات تو زندانی شده، و مزه عذابش را به خاطر نافرمانی چشیده، و میان درکات دوزخ به علّت جرم و جنایتش محبوس شده، و حال آنکه در درگاهت سخت ناله میزند، همچون ناله آن که آرزومند رحمت توست، و با زبان اهل توحیدت تو را میخواند، و به ربوبیتت به پیشگاهت توسّل میجوید، ای مولای من، چگونه در عذاب بماند و حال آنکه امید به بردباری گذشتهات دارد، یا آتش چگونه او را به درد آورد درحالی که بخشش و رحمت تو را آرزو دارد؟ !
أَمْ کَیْفَ یُحْرِقُهُ لَهِیبُهَا وَ أَنْتَ تَسْمَعُ صَوْتَهُ وَ تَرَى مَکَانَهُ، أَمْ کَیْفَ یَشْتَمِلُ عَلَیْهِ زَفِیرُهَا وَ أَنْتَ تَعْلَمُ ضَعْفَهُ، أَمْ کَیْفَ یَتَقَلْقَلُ بَیْنَ أَطْبَاقِهَا وَ أَنْتَ تَعْلَمُ صِدْقَهُ، أَمْ کَیْفَ تَزْجُرُهُ زَبَانِیَتُهَا وَ هُوَ یُنَادِیکَ یَا رَبَّهْ، أَمْ کَیْفَ یَرْجُو فَضْلَکَ فِی عِتْقِهِ مِنْهَا فَتَتْرُکُهُ (فَتَتْرُکَهُ) فِیهَا، هَیْهَاتَ مَا ذَلِکَ الظَّنُّ بِکَ، وَ لاَ الْمَعْرُوفُ مِنْ فَضْلِکَ، وَ لاَ مُشْبِهٌ لِمَا عَامَلْتَ بِهِ الْمُوَحِّدِینَ مِنْ بِرِّکَ وَ إِحْسَانِکَ،
یا چگونه شعله آتش او را بسوزاند درحالی که فریادش را میشنوی و جایش را میبینی؟ ! یا چگونه آتش او را دربربگیرد و حال آنکه از ناتوانیاش خبر داری؟ ! یا چگونه در طبقات دوزخ به این سو و آن سو کشانده شود درحالی که راستگوییاش را میدانی؟ ! یا چگونه فرشتههای عذاب او را با خشم برانند و حال آنکه تو را به پروردگاریت میخواند؟ ! یا چگونه ممکن است بخششت را در آزادی از دوزخ امید داشته باشد و تو او را در آنجا به همان حال واگذاری؟ ! همه این امور از بنده نوازی تو بس دور است، هرگز گمان ما به تو این نیست، و نه از فضل تو چنین گویند، و نه به آنچه که از خوبی و احسانت با اهل توحید رفتار کردهای شباهتی دارد،
فَبِالْیَقِینِ أَقْطَعُ لَوْلاَ مَا حَکَمْتَ بِهِ مِنْ تَعْذِیبِ جَاحِدِیکَ، وَ قَضَیْتَ بِهِ مِنْ إِخْلاَدِ مُعَانِدِیکَ، لَجَعَلْتَ النَّارَ کُلَّهَا بَرْداً وَ سَلاَماً، وَ مَا کَانَ (کَانَتْ) لِأَحَدٍ فِیهَا مَقَرّاً وَ لاَ مُقَاماً (مَقَاماً) ، لَکِنَّکَ تَقَدَّسَتْ أَسْمَاؤُکَ، أَقْسَمْتَ أَنْ تَمْلَأَهَا مِنَ الْکَافِرِینَ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِینَ، وَ أَنْ تُخَلِّدَ فِیهَا الْمُعَانِدِینَ، وَ أَنْتَ جَلَّ ثَنَاؤُکَ، قُلْتَ مُبْتَدِئاً، وَ تَطَوَّلْتَ بِالْإِنْعَامِ مُتَکَرِّماً، اَفَمَنْ کانَ مُؤْمِناً کَمَنْ کانَ فاسِقاً لا یَسْتَوُونَ
پس به یقین میدانم که اگر فرمانت در به عذاب کشیدن منکران نبود و حُکمت به همیشگی بودن دشمنانت در آتش صادر نمیشد، هر آینه سرتاسر دوزخ را سرد و سلامت میکردی و برای احدی در آنجا قرار و جایگاهی نبود، امّا تو که مقدّس است نامهایت سوگند یاد کردی که دوزخ را از همه کافران چه پری و چه آدمی پر سازی و ستیزه جویان را در آنجا همیشگی و جاودانه بداری و هم تو ـ که ثنایت برجسته و والا است ـ به این گفته ابتدا کردی و با نعمتهایت کریمانه تفضّل فرمودی که «آیا مؤمن همانند فاسق است؟ نه، مساوی نیستند»
اِلهى وَ سَیِّدى، فَاَسْئَلُکَ بِالْقُدْرَةِ الَّتى قَدَّرْتَها، وَ بِالْقَضِیَّةِ الَّتى حَتَمْتَها وَ حَکَمْتَها، وَ غَلَبْتَ مَنْ عَلَیْهِ اَجْرَیْتَها، اَنْ تَهَبَ لى فى هذِهِ اللَّیْلَةِ، وَ فى هذِهِ السّاعَةِ، کُلَّ جُرْمٍ اَجْرَمْتُهُ، وَ کُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتُهُ، وَ کُلَّ قَبِیحٍ أَسْرَرْتُهُ، وَ کُلَّ جَهْلٍ عَمِلْتُهُ کَتَمْتُهُ اَوْ أَعْلَنْتُهُ، أَخْفَیْتُهُ اَوْ اَظْهَرْتُهُ، وَ کُلَّ سَیِّئَةٍ أَمَرْتَ بِاِثْباتِهَا الْکِرامَ الْکاتِبینَ،
اى خدا و سرور من، از تو خواستارم به قدرتى که مقدّر نمودى و به فرمانى که حتمیتش دادى و بر همه استوارش نمودى، و بر کسی که بر او اجرایش کردى چیره ساختى که در این شب و در این ساعت بر من ببخشى هر جرمی که مرتکب شدم، و هر گناهى که به آن آلوده گشتم، و هر کار زشتى را که پنهان ساختم، و هر نادانى که آن را بکار گرفتم، خواه پنهان کردم یا آشکار، نهان ساختم یا عیان، و هر کار زشتى که دستور ثبت آن را به نویسندگان بزرگوار دادى
الَّذینَ وَکَّلْتَهُمْ بِحِفْظِ ما یَکُونُ مِنّى، وَ جَعَلْتَهُمْ شُهُوداً عَلَىَّ مَعَ جَوارِحى، وَ کُنْتَ اَنْتَ الرَّقیبَ عَلَىَّ مِنْ وَراَّئِهِمْ، وَالشّاهِدَ لِما خَفِىَ عَنْهُمْ، وَ بِرَحْمَتِکَ اَخْفَیْتَهُ، وَ بِفَضْلِکَ سَتَرْتَهُ، وَ اَنْ تُوَفِّرَ حَظّى مِنْ کُلِّ خَیْرٍ اَنْزَلْتَهُ، اَوْ اِحْسانٍ فَضَّلْتَهُ، اَوْ بِرٍّ نَشَرْتَهُ، اَوْ رِزْقٍ بَسَطْتَهُ، اَوْ ذَنْبٍ تَغْفِرُهُ، اَوْ خَطَاءٍ تَسْتُرُهُ، یا رَبِّ یا رَبِّ یا رَبِّ،
آنان که بر ضبط آنچه از من سر زند گماشتى، و آنان را نیز گواهانى بر من قرار دادى، علاوه بر اعضایم، و خود فراتر از آنها مراقب من بودى، و شاهد بر آنچه که از آنان پنهان ماند، و به یقین با رحمتت پنهان ساختى، و با فضلت پوشاندى، و اینکه از تو میخواهم از هرچیزی که نازل کردى، یا احسانى که تفضّل نمودى، یا برّ و نیکى که گستردی، یا رزقى که پراکندى، یا گناهى که بیامرزى، یا خطایى که بپوشانى، پرورگارا، پروردگارا، پروردگارا!
یا اِلهى وَ سَیِّدى وَ مَوْلاىَ وَ مالِکَ رِقّى، یا مَنْ بِیَدِهِ ناصِیَتى، یا عَلیماً بِضُرّى وَ مَسْکَنَتى، یا خَبیراً بِفَقْرى وَ فاقَتى، یا رَبِّ یا رَبِّ یا رَبِّ، اَسْئَلُکَ بِحَقِّکَ وَ قُدْسِکَ، وَ اَعْظَمِ صِفاتِکَ وَ اَسْماَّئِکَ، اَنْ تَجْعَلَ اَوْقاتى مِنَ اللَّیْلِ وَالنَّهارِ بِذِکْرِکَ مَعْمُورَةً، وَ بِخِدْمَتِکَ مَوْصُولَةً،
اى خداى من اى سرور من، اى مولاى من و اختیار دارم، اى کسی که مهارم به دست اوست، اى آگاه از پریشانى و ناتوانیام، اى داناى تهیدستى و ناداریام، پروردگارا! پروردگارا! پروردگارا! از تو درخواست میکنم به حقّت و قدست و بزرگترین صفات و نامهایت که همه اوقاتم را از شب و روز به یادت آباد کنى، و به خدمت گزاریات پیوسته بدارى
وَ اَعْمالى عِنْدَکَ مَقْبُولَةً، حَتّى تَکُونَ اَعْمالى وَ اَوْرادى کُلُّها وِرْداً واحِداً، وَ حالى فى خِدْمَتِکَ سَرْمَداً ، یا سَیِّدى یا مَنْ عَلَیْهِ مُعَوَّلى، یا مَنْ اِلَیْهِ شَکَوْتُ اَحْوالى، یا رَبِّ یا رَبِّ یا رَبِّ، قَوِّ عَلى خِدْمَتِکَ جَوارِحى، وَاشْدُدْ عَلَى الْعَزیمَةِ جَوانِحى، وَ هَبْ لِىَ الْجِدَّ فى خَشْیَتِکَ، وَالدَّوامَ فِى الاِْتِّصالِ بِخِدْمَتِکَ، حَتّى اَسْرَحَ اِلَیْکَ فى مَیادینِ السّابِقینَ،
و اعمالم را در پیشگاهت قبول فرمایى تا آنکه اعمالم و اورادم همواره هماهنگ و همسو باشد، و حالم در خدمت تو پاینده گردد، اى سرور من، اى آن که بر او تکیه دارم، اى آن که شِکوِه حالم را تنها به سوى او برم، اى پروردگارم، اى پروردگارم، اى پروردگارم! اعضایم را در راه خدمتت نیرو بخش، و دلم را بر عزم و همّت محکم کن، و کوشش در راستاى پروایت، و دوام در پیوستن به خدمتت را به من ارزانى دار تا به سویت برانم در میدانهای پیشتازان
وَ أُسْرِعَ اِلَیْکَ فِى الْبارِزینَ، وَ أَشْتاقَ اِلى قُرْبِکَ فِى الْمُشْتاقینَ، وَ أَدْنُوَ مِنْکَ دُنُوَّ الْمُخْلِصینَ، وَ اَخافَکَ مَخافَةَ الْمُوقِنینَ، وَ اَجْتَمِعَ فى جِوارِکَ مَعَ الْمُؤْمِنینَ، اَللّهُمَّ وَ مَنْ اَرادَنى بِسُوءٍ فَاَرِدْهُ، وَ مَنْ کادَنى فَکِدْهُ، وَاجْعَلْنى مِنْ اَحْسَنِ عَبیدِکَ نَصیباً عِنْدَکَ، وَ اَقْرَبِهِمْ مَنْزِلَةً مِنْکَ، وَ اَخَصِّهِمْ زُلْفَةً لَدَیْکَ، فَاِنَّهُ لا یُنالُ ذلِکَ اِلّا بِفَضْلِکَ، وَ جُدْلى بِجُودِکَ، وَاعْطِفْ عَلَىَّ بِمَجْدِکَ،
و به سویت بشتابم در میان شتابندگان، و به کوى قربت آیم در میان مشتاقان، و همانند مخلصان به تو نزدیک شوم، و چون یقین آوردگان از جاه تو بهراسم، و با اهل ایمان در جوارت گرد آیم، خدایا! هرکس مرا به بدى قصد کند تو قصدش کن، و هرکس با من مکر ورزد تو با او مکر کن، و مرا از بهرهمندترین بندگانت نزد خود، و نزدیکترینشان در منزلت به تو، و مخصوصترینشان در رتبه به پیشگاهت بگردان، زیرا این همه به دست نیاید جز به فضل تو، خدایا! با جودت به من جود کن و با بزرگواریت به من نظر کن
وَاحْفَظْنى بِرَحْمَتِکَ، وَاجْعَلْ لِسانى بِذِکْرِکَ لَهِجاً، وَ قَلْبى بِحُبِّکَ مُتَیَّماً، وَ مُنَّ عَلَىَّ بِحُسْنِ اِجابَتِکَ، وَ اَقِلْنى عَثْرَتى، وَاغْفِرْ زَلَّتى، فَاِنَّکَ قَضَیْتَ عَلى عِبادِکَ بِعِبادَتِکَ، وَ اَمَرْتَهُمْ بِدُعائِکَ، وَ ضَمِنْتَ لَهُمُ الإِجابَةَ، فَاِلَیْکَ یا رَبِّ نَصَبْتُ وَجْهى، وَ اِلَیْکَ یا رَبِّ مَدَدْتُ یَدى، فَبِعِزَّتِکَ اسْتَجِبْ لى دُعائى، وَ بَلِّغْنى مُناىَ، وَ لا تَقْطَعْ مِنْ فَضْلِکَ رَجائى، وَاکْفِنى شَرَّ الْجِنِّ وَالاِْنْسِ مِنْ اَعْدائى،
و با رحمتت مرا نگاهدار، و زبانم را به ذکرت گویا کن، و دلم را به محبتت شیفته و شیدا فرما، و بر من منّت گذار با پاسخ نیکویت، و لغزشم را نادیده انگار و گناهم را ببخش، زیرا تو بندگانت را به بندگى فرمان دادى و به دعا و درخواست از خود امر کردى و اجابت دعا را براى آنان ضامن شدى، پس ای پروردگار من تنها روى به سوى تو داشتم، و دستم را تنها به جانب تو دراز کردم، پس تو را به عزّتت سوگند میدهم که دعایم را اجابت کنی، و مرا به آرزویم برسانى، و امیدم را از فضلت ناامید نکنى، و شرّ دشمنانم را از پرى و آدمى از من کفایت کنى،
یا سَریعَ الرِّضا، اِغْفِرْ لِمَنْ لا یَمْلِکُ اِلّا الدُّعاءَ، فَاِنَّکَ فَعّالٌ لِما تَشاءُ، یا مَنِ اسْمُهُ دَواءٌ، وَ ذِکْرُهُ شِفاءٌ، وَ طاعَتُهُ غِنىً، اِرْحَمْ مَنْ رَأسُ مالِهِ الرَّجاءُ، وَ سِلاحُهُ الْبُکاءُ، یا سابِغَ النِّعَمِ، یا دافِعَ النِّقَمِ، یا نُورَ الْمُسْتَوْحِشینَ فِى الْظُّلَمِ، یَا عالِماً لا یُعَلَّمُ، صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَافْعَلْ بى مَا اَنْتَ أَهْلُهُ، وَ صَلَّى اللّهُ عَلى رَسُولِهِ وَالْأَئِمَّةِ الْمَیامینَ مِنْ آلِهِ، وَ سَلَّمَ تَسْلیماً کَثیراً،