چندیست که گم گشته در نیمه را هم
بستهست همه پنجره ها رو به نگاهم
حس میکنم آینه ی من تیره و تارست
بروی مفاتیح دلم گرد و غبارست
از بس که مناجات سحر را نسرودم
سجاده ی بارانی خود را نگشودم
پای سخن عشق دلم را ننشاندم
یعنی چه سحرها که ابوحمزه نخواندم
ای کاش کمی کم کنم این فاصله ها را
با خمسه عشر طی کنم این مرحله ها را