خیز از خاک و بگو تا کمرم را چه کنم
بعد تو ساقی من اهل حرم را چه کنم
موقع آمدنم حال ربابم بد بود
با چنین وضع بگو که پسرم را چه کنم
مادرم آمده اینجا که مرا جمع کن
پدرم از نجف آمد پدرم را چه کنم
عباس پا مکش روی زمین دشت نگاهم نکند
جان من هلهلهی دور و برم را چه کنم
از رشیدی تو در راه کمی ریخته است
بازویت را چه کنم چشم ترم را چه کنم
چقدر خون نشیته رو موهای تو
تیر نشسته درست تو نگاه تو