هر کس حجه ی غم جور مکرر نخورد
روز محشر به جز این حسرت دیگر نخورد
پدرم گفت به من مثل حسین بن علی
هیچ شاه دگری غصه ی نوکر نخورد
چوب هم باشیو وقفش نشوی باخته ای
هیزم است آنچه بدرد تن منبر نخورد
بشکنم دستم اگر گوش من این را شنود
پای مرکب به تنش وا شد و بر سر نخورد
حسین آقام آقام آقام آقام