ناحله الجِسم یعنی
نحیف و دلشکسته میری
جوونی اما مادر پیری
بهونه ی سفر میگیری
باکِیَهَ العِین یعنی
بارون غصه ها میباره
چشای مادر ما تاره
دیگه علی شده بیچاره
جوری لگد خوردی که
نمیتونی بلندشی از جات
جای غلاف رو بازوهات
داری میری کنار بابات
هیچ کسی ای وای من
نگفت تو کوچه به اون کافر
نزن زنو جلوی شوهر
بمیره زینبت ای مادر