از درد بی حساب سرم را گرفته ام
با اشک زخم بال و پرم را گرفته ام
از صبح تا غروب نشستم یکی یکی
این خار های مو سرم را گرفته ام
بابا دردم زیاد بود طبیبم جواب کرد
یعنی اجازه ی سفرم را گرفته ام
بابایی...
ببخش حرفای تعریفیم ببخش حرفای خوبی نیست
ببخش واسه پذیرایی خرابه جای خوبی نیست
بابایی...
نگی من بی ادب بودم نگی این دختر عاشق نیست
نمیتونم جلوت پاشم پاهام پاهای سابق نیست
شبی از ناقه افتادم پدر جان یا زهرا یا زهرا
دشت و شبو طفل نابلد واویلا
گر زجر حرامی برسد واویلا
از صاحب روضه معذرت میخواهم
پهلوی رقیه و لگد واویلا