اشک در دیدگان من تنهاست
ناله زندانی و سخن تنهاست
آسمان مدینه اشک بریز
ماه زهرا در انجمن تنهاست
ماهیان هم به بحر می گریند
بر غریبی که در وطن تنهاست
با توام ای مدینه پاسخ گوی
با که گویم امام من تنهاست
در و دیوار شهر می گویند
امّت مصطفی، حسن تنهاست
وارث غربت پدر حسن است
از برادر غریب تر حسن است
ای سراپا حسن، امام حسن
ماه هر انجمن، امام حسن
گریه بر قلب پارهپارۀ توست
حاصل عمر من، امام حسن
بعد جدّت به پیکر تو شدند
تیرها، بوسه ْزن امام حسن
بدنت، بس که تیرباران شد
شد یکی با کفن امام حسن
هر کجا خلق، عبد دنیایند
هادیان طریق، تنهایند
یا حسن! صبر چون پدر کردی
حفظ دین پیامبر کردی
مشتِ نابستهء معاویه را
در برِ خلق بازتر کردی
پیش تر از قیام کرب و بلا
تو به پا نهضتی دگر کردی
به محرّم حیات بخشیدی
تا به ماه صفر سفر کردی
صبر تو از قیام سخت تر است
شاهدم پاره پارهء جگر است
غیر پروردگار دادگرت
کس نداند چه آمده به سرت
بسکه زخم زبان زدند ترا
زهرناخورده، بود خون جگرت
سالها از جفای دشمن و دوست
خون روان بود از دو چشمِ ترت
آن ستمگر که مادرت را زد
باز دشنام داد بر پدرت
از شب دفن مادرت زهرا
همه دیدند ریخت بال و پرت
امشب از سوز سینه می گریم
در هوای مدینه می گریم
پدرِ اقتدار پرورِ تو
همسری داشت مثل مادر تو
یک جهان عاطفه رباب که بود
یار و هم سنگر برادر تو
این تویی ای غریب خانهء خویش
که تو را زهر داد همسر تو
طفل بودی که مادرت زهرا
گشت نقش زمین برابر تو
جگرت پاره شد دمی که شکست
گوشواره به گوش مادر تو
این تو بودی که سالها بنشست
جعده چون جغدِ شوم بر در تو
جگر شیعیان از این غم سوخت
که تو را بر یزید پست فروخت
خون دلهای عمر پرمحنت
دم آخر چکید از دهنت
پیکرت مثل شمع سوخته ای
آب شد در درون پیرهنت
جگر اهل بیت می سوزد
تا قیامت به یاد سوختنت
گه جفا در جواب مهر و وفا
گاه دشنام پاسخ سخنت
تیرها بر تو گریه می کردند
اشکشان بود جاری از کفنت
همه در حیرتم چگونه کشید
تیرها را برادر از بدنت
داغ بر داغ اهل بیت فزود
کاش عبّاس در بقیع نبود
دخت زهرا مه صفر دیده
داغ مرگِ پیامبر دیده
در کنار دو طشت، خونِ دلش
از دو چشمش روانه گردیده
در یکی دیده راس پاک حسین
در یکی پارهء جگر دیده
چوبهء خیزران به دست یزید
لب و دندان و طشت زر دیده
رنج از رنج بیشتر برده
داغ از داغ سخت تر دیده
او که در قتلگه ز پا ننشست
داد اینجا زمام صبر از دست...