فدای جود کسی که هرآنچه را بخشید
فقط بخاطر خوشنودی خدا بخشید
از ابتدا پدرش فکر ما گداها بود
که سفره ی کرمش را به مجتبی بخشید
غریب بود اگر که گدا فراوان داشت
کریم بود بدون سر و صدا بخشید
کریم کار ندارد به اسم و رسم کسی
غریبه را چه بسا بیش از آشنا بخشید
ملامتش نکنید آنکه را مدینه نرفت
مدینه زائر خود را به کربلا بخشید
گمان کنم که دگر مادری زمین نخورد
خدا فقط به حسن این چنین بلا بخشید
گمان دیگرم این است لحظه ی آخر
به غیر قاتل مادر بقیه را بخشید
صبا تو که سحر از کوی ما گذر داری
خبر ز گریه ی عشاق در سحر داری
به گردن تو فتاده همیشه زحمت من
ببر سلام مرا تا بقیع پیش حسن
بگو که شه بی کس
گدای در به دری پیام داده
به این آستان به خون جگری