نازنین یار مرا باز ندیدی
باشد...
به گمانم که دل از من تو بریدی
باشد...
بود همواره امیدم که مرا میخواهی
من همانم که نشستم به امیدی
باشد...
بین بازار غلامان نظر انداخته ای
جنس مرغوب نبودم نخریدی
باشد...
دست عشاق گرفتیو حرم بردی
طبق معمول زمن دست کشیدی
باشد...
این همه زار زدم داد زدم کرب و بلا
این حرم گفتن من باز نشنیدی
باشد...
روا بود که گریبان زعشق پاره کنم