صبا اگر گذری افتدت به کشور دوست
بیار نفحه ای از گیسوی معنبر دوست
به جان او که به شکرانه جان برافشانم
اگر به سوی من آری پیامی از بر دوست
اگر چنانکه در آن حضرتت نباشد بار
برای دیده بیاور غباری از در دوست
دل صنوبری ام همچو بید لرزان است
زحسرت قد و بالای چون صنوبر دوست
اگر چه دوست به چیزی نمیخرد ما را
به عالمی نفروشیم مویی از سر دوست
یاد ایامی که در گلشان فغانی داشتیم
در میان لاله و گل آشیانی داشتیم