در کنج دلم عشق کسی خانه ندارد
کس جای در این خانه ویرانه ندارد
دل را به کفِ هر که سپردم پسم داد
کس تاب نگهداری دیوانه ندارد
ز تمام بودنی ها
توفقط از آن من باش
که به غیر با تو بودن
دلم آرزو ندارد
من مست می عشقم
هشیار نخواهم شد
از خواب خوش مستی
بیدار نخواهم شد