این روزها که ذره به خورشید میرسد
از مور کمترم که سلیمان مرا نخواست
من را اگر نخواست گلستان عجیب نیست
در حیرتم از اینکه بیابان چرا نخواست
تا کی برای خاطر دلداری خودم
باید میان گریه بگویم خدا نخواست
پایش شکسته باد
کسی که به هر دلیل
اینکه به کربلا برسد پای ما نخواست