بی سرو پاها همه شان شیر شدن
با منو عمه سر پوشیه درگیر شدن
فاطمیات حرم یه شبه پیر شدن
دختران پای سر تو همه شان پیر شدن
نیزه از حنجر آشفته ی تو کار کشید
رفتیو کار عقیله سر بازار کشید
همین که پرچمت افتاد خیمه غوغا شد
نبودیو سر یک گوشواره دعوا شد
نبودیو همه گفتن وای بر زینب
همین که پای حرامی به خیمه ها وا شد
رفتیو خون به دل دختر زهرا کردن
گره از روسریه دخترکان وا کردن
دم دروازه ی ساعات چه بلوا کردن
نوه ی فاطمه دنبال جواب است عمو
جای ما در وسط بزم شراب است عمو