می دانم اینجایی و من را زیر پر داری
اشراف بر حال دلم از هر نظر داری
.
من بارها با چشم خود دیدم هوایم را
از هر که حتی والدینم بیشتر داری
.
گفتی خودم پیگیر وضع رعیتم هستم
گفتی خودت با من بگو حرفی اگر داری
.
حالا رعیت با تو عرضی مختصر دارد
البته می دانم خودت بهتر خبر داری
.
آقا تقاضا می کنم یک بار یادم کن
در آن قنوتی که سحر با چشم تر داری
.
ای کاش با دست خودت تا آخر روضه
این کوه غم را از روی این سینه برداری
.
من راضی ام ، من قانعم ، من هر چه می خواهی
قربان آنچه تو برایم زیر سر داری
.