ای به برج عِفاف بدر تمام
ای علی پیش پات کرده قیام
حسین ای نقش عشق را نقّاش
زینب ای رسم مِهر را رسّام
ای محبت کنیز دربارت
ای صفا پیش پات عبد و غلام
هم نوای حسن به وقت قعود
هم قطار حسین وقت قیام
ای که طاها تو راست جدّ بزرگ
ای که حیدر تو راست باب گرام
ای که زهراست مهربان مامت
کس نشد چون تو این چنین اکرام
ای به روی تمام نامردان
هم چو زهرا کشیده تیغ کلام
خطبه هایت طنین صوت علی ست
یا ز مادر گرفته ای الهام؟
زینبی ، حیدری ، تو زهرایی
این بوَد اصل صنعت ایهام
ای که از قامت هلالی تو
راست گردیده قامت اسلام
حزن ، آنسان تو را محاصره کرد
گویی یا خنده گشت بر تو حرام
آه از صبح روز عاشورا
تا زمانی که جنگ شد اتمام
بانگ دادی که یا اخا مهلاََ
تا به جای آورم وصیت مام
همه بر قتل او کمر بستند
هیچ تیغی ندید روی نیام