تو چشم خیس من لبالب میبینم
کنار نور خورشید فقط شب میبینم
بس که تو آتیشی تورا تب میبینم
تو زینبی یا من زینب میبینم
با هر نفسی که میشکی پیر میشی
زمین گیر میشی شبیه اشک پشت پلکای من سرا زیرمیشی
از توی چشمات میخونم از موندن داری سیر میشی
خدانگهدارت خوشی ز عمر ندیده
خدانگدارت سه نوبری خمیده