چرا میگن جمعه ها دلگیره
غروبش یه حس مبهمی داره
آدم به غروب های دم فکر می کنه
دنیا انگاری روی تکراره
غروب های جمعه می فهمم که
خورشید از رفت و آمد بی زاره
وقتی خیلی دل تنگش می گیره
سر روی شونه های یکی دیگه می زاره
یه نفر منتظر ما مونده
که برای فرجش دعا کنیم
ولی با این زبون پر از گناه
چه جوری براش خدا خدا کنیم