در کنار بسترت می نالم ای یار
مُردم از ناله هات، وقتی که گفتی خدا نگهدار
می میرم از ای درد و غم
تو زندگی یه بار ازم
من رو خجالت دادی و
چیزی ازم نخواستی
نشو رفیق نیمه راه
جون علی، تو جون بخواه
جونمو هدیه کردمو
رومو زمین گذاشتم
فاطمه جان…
باغبون با رفتنت، می سوزه این باغ
من یل خیبرم، ولی نمی شم حریف این داغ
از روزی که کنج حیاط
تابوتتو ساختم برات
کنار اون گهواره ای
که مال محسنت بود
زینب ازم ناراحته
دل خودم قیامته
ای مهربون ای با وفا
چه وقت رفتنت بود
فاطمه جان فاطمه جان