برات کرببلایم به دست عباس است

دوباره ملتمس دامن علمدارم

ابالفضل ابالفضل آقا جان

آقا جان آقا جان آقا جان 

چشم انداخت ببیند همه ی صحرا را

چشم انداخت ببیند همه ی صحرا را

قصدش این بود که در مشک کشد دریا را

قصدش این بود که با دست قلم هم که شده 

خط کش ات در حرم خط بزند دلهره ی زن ها را

رود می گفت رود می گفت که یک جرئه مرام می نوشد

رود که می گفت که یک جرئه مرام می نوشد

عشق که می گفت نشناخته ای سقا را




مطالب مرتبط