اگر چه گداها وفایی ندارند
کریمان گدا را محل می گذارند
اگر چه گداها وفایی ندارند
کریمان گدا را محل می گذارند
به بی آبرویی من رحم کردی
و الا گناهان من بی شمارند
برای ظهور تو کاری نکردم
خوشا دوستان تو که اهل کارند
به جای سخن گفتن از وسل رویت
چرا دوستانم به غیبت دچارند
بیا و ببین چهره ی شهر زخمی است
و آیینه ها محو گرد و غبارند
چه قدر آرزومند دیدار مردند
همه زیر خاکند و در انتظارند
باش حرف بزنید یابن الحسن
به خوابم بیا لاقل دلخوشم کن