یاری که از رخسار او قدر ثریا بشکند
یاری که از رخسار او قدر ثریا بشکند
بر خواست که از بالای او مقدار توبا بشکند
از مشرق عشق و هنر تا دیده خورشیدی دگر
مایی که نور طلعتش هر ظلمتی را بشکند
آمد امام عسکری با جلوه های داوری
که از او طلسم ساحری در دست اعداء بشکند
نامش حسن رویش حسن فرزند چندین بت شکن
کویم که از جد خویشتن سد ستم ها بشکند
روشن گر راه بشر در مرتبت هادی عشر
هر قدرتی منطقش سر افکند پا بشکند
این است فرزند نبی که از شوکت میلاد او