آی زینب...گل آوردن استقبال کردند
هم خوب استقبال کردند
هم خوب بدرقه کردند
اما سه روز پشت دروازه
زینب رو نگه داشتند
روضه خون می گفت
تو شهر شراب پخش می کردند
آی زینب کجا بود کوچه و بازار وای
زینب کجا و مجلس اقیار کجا
در شهر کوفه بود
ای در خانه ی پدری ام سرم شکست
شهرو به هم ریخت همه شروع کردندگریه کردند
یکی صدا زد امیر نقش آب شد
گفت زینبی به من می شناسم سه روز داداششو ندیده