عاقبت لشکری از تیر گرفتارش کرد
عاقبت لشکری از تیر گرفتارش کرد
به زمین خوردن در علقمه وادارش کرد
اولین مرتبه اش بود نشد بر خیزم
آقام آقا آقام آقا ابوالفضل
اولین مرتبه اش بود نشد بر خیزم
تن بی دست خجالت از یار دارد
من چشم دارم گریه کنم
یه گریه کنی کنار علقمه
با چشم های تیر خورده اش
به به دستش افتاد و نیفتاد علم از دستش