سجاده ام معطر از بوی ربنا بود
آنچه شنیده می شد از من فقط خدا بود
سجاده ام معطر از بوی ربنا بود
آنچه شنیده می شد از من فقط خدا بود
یه عمر آه و نفرین از این و آن شنیدم
تنها به جرم اینکه نفرین من دعا بود
دیشب برای مردم تا صبح گریه کرد
ای کاش یک نفر دیشب به فکر ما بود
طفلان من به جای مردم گرسنه بودند
افطار خانه ی ما در سفره ی شما بود
امروز را نبینید آن بی حیا لگد زد
دیروز پشت این در جمعیت گدا بود
من هیچ شکوه ای از بیگانگان ندارم
من هیچ شکوه ای از بیگانگان ندارم