شِمر در گودال رفت و خنجری در دست داشت

شِمر در گودال رفت و خنجری در دست داشت

شمر از گودال برگشت و سری در دست داشت

ساروان با دست های خالی آمد سوی دشت

اما وقت برگشتن چرا انگشتری در دست داشت

شکوه ای از تیر و نیزه نیست ،دستش سنگ بود

شکوه ای از تیر و نیزه نیست ،دستش سنگ بود 

کاش جای آن سلاح دیگری در دست داشت

آخه هرچی سنگ رو نامرد پرتاب کرد

 به پیشانی حضرت اصابت کرد

پیشانی مبارک غرق در خون شد



مطالب مرتبط

تو پناهمی
تو پناهمی

جمعه, 21 خرداد 1400

پخش
چه خوبه کربلا مخصوصا غروب کربلا
چه خوبه کربلا مخصوصا غروب کربلا

چهار شنبه, 30 آذر 1401

پخش