مثل من بی تاب مانده
مثل من بی تاب مانده
مثل من خون گریه کرد
می چکد روی زمین اشک از قلاف زلفقار
خانوم خانوم ای خانوم ای خانوم ای خانوم
مثل من بی تاب مانده
مثل من خون گریه کرد
می چکد روی زمین اشک قلاف زلفقار
فاطمه جان بسترت هم زخم شد
بسترت هم زخم شد از زخم های بسترت
مانده تنها بین بستر سایه ای از آن وقار
مانده تنها بین بستر آمد به خانه دختر تلهه به دیدنم
گفتم ببین که پوست بر استخوان شدم
گیرم وضو جبیره مقصر مغیره است