باد مخالف که به مقتل وزید
صورت ماه تو رو زینب ندید
کاش آب به لبت می رسید
به خاک گفتم بشه پیراهنت
به آب گفتم تشنه کشتنت
به نیزه گفتم که عزیزه تنت
بسه همین قدری که پاشیدنت
هلهله ی دشمن رو دارم به یاد
یوم فرهت بهی آل زیاد
هیچ کی جواب گریه هامو نداد
موی تو افتاده به دست هام
یادش بخیر موی تو را شانه می زدم
افتاده چرا دست شمر خاطرات من
صورتم رو به کربلا می کنم
از ته دل تورا صدا می کنم