از شدت شوق عاشق دیوانه جان داد
وقتی برایم پرچمت دستی تکان داد
پرواز کفترهای تو در شهر مشهد
رنگ و لعاب دیگری بر آسمان داد
از اولش هم لال مادر زاد بودم
این پنجره فولاد تو من را زبان داد
من با همه گفتم گدای شاه طوسم
روزی من را این امام مهربان داد
رو کرد حتی کعبه سمت گنبد تو
وقتی موذن زاده در صحن ات اذان داد
پرسیدم از قبله نما از قبله روزی
چرخی زد و ایوان طلایت را نشان داد
اینجا اجل هم تحت فرمان تو باشد
بر هر کسی که امر فرمودی زمان داد
بابا خودش هم نان خور این آستان بود
با ما غلط گفتند بابا آب و نان داد