بی وفاداری تو عاطفه معنا نشود

بی تو این خانه ی ما روشن و زیبا نشود

هیچ دستی بجز این دست ورم کرده ی تو

در گره باز نمودن ید طولی نشود

تا قیامت بخدا گردن من حق داری

هیچ جا شیر زنی مثل تو پیدا نشود

تا نیفتم ز نفس یک نفس تازه بزن

خنده کن تا گره ی بغض گلو وا نشود

تکیه گاه من زانو زده برخیز ز جا

تا قد و قامت مردانه ی من تا نشود

چند روزیست در این خانه اجل می بینم

ترسم آن است که تا رفتن تو پا نشود

جان این دختر سجاده نشین کاری کن

پای تابوت تو در خانه من وا نشود

بی تو کار شب و روز من و این خانه غم است

زندگی کردن با مثل تو، نه سال کم است



مطالب مرتبط

چه بگویم نگفته هم پیداست
چه بگویم نگفته هم پیداست

پنج شنبه, 25 شهریور 1400

پخش
مالک دل
مالک دل

پنج شنبه, 15 تیر 1402

پخش