سقف این حجره آسمانش بود 

چادر پازه سایبانش بود 

گرچه روی لبش تبسم داشت 

کارد بر روی استخوانش بود 

جان این چار بچه کوچک 

بسته بر لقمه های نانش بود 

آنچه از درد کوچه بدتر بود 

بی وفایی دوستانش بود 

یا علی یا علی مدد گفتن 

رمق دست ناتوانش بود 

سن و سالی علی نداشت 

ولی برف بر روی گیسوانش بود 

علی کوچه و علی احد

صبر مبهوت امتحانش بود

آن زنی که سرش به درد خورد 

پهلوی زخمی اش نشانش بود 

به بهار علی شرار زدن 

بی خبر نوبت خزانش بود 

اشهد ان مرتضی مظلوم 

زیر در نغمه اذانش بود 

سخت شد فضه را صدا بزند 

آخه لخته خون زحمت دهانش بود 




مطالب مرتبط