با یاد خاطراتت زهرا ببین کنار
مزار تو نشستم
این کار روزگار تو پر شکسته بودی
منم یه دل شکستم
تو رفتی و دل تنگ گریه هاتم
همیشه غصه داره اون آخرین نگاتم
تو رفتی و قرآن میخونم هر شب
بیچاره کرده من رو زمزمه های زینب
مادر مادر ای مادر جوونم
جوون قد کمونم
نیستی تا که ببینی یه در نیمه سوخته
همش جلو چشامه
خیلی عذاب کشیدی اون روزی که میبردن
علی رو بی عمامه
تو شعله ها به من نگاه میکردی
ولی همش فضه رو چرا صدا میکردی
ای وای ای وای میون داد و فریاد
حسین میگفت بابا جون در روی مادر افتاد
مادر مادر ای مادر جوونم
جوون قد کمونم